مردی.......
مردی که
می خواهد خودش را دار بزند
طناب کم می اورد.....
گیسوان دختری را
گره میزند و از چشم هایش وام می گیرد
برای غروبی که هرگز ،
فراموش نخواهد شد...
مرد ایستاده بر تلنگر چهاربایه
و دختری که با خودش
چهاربایه را می برد
تا در گوشه بارک استراحتی کند
مرد
در گوشه بارک
به شاخه ها ی بید
گره میخورد..
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۸۴/۱۱/۱۵ ساعت 9:38 توسط شقایق
|